امیدرهایی نیست...

ساخت وبلاگ

 از زمزمه دلتنگیم ، از همهمـــه بیـزاریم

نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟

هنگامه‌ی حیرانی‌ست خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار آیا ، وسواس ِ هزار امّا

کـوریم و نمی بینیم، ورنه همــــه بیماریم

دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته است

امروز که صف در صف، خشکیده و بی‌باریم

دردا کـه هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را

تیغیم و نمی بّریم ، ابـریم و نمی باریم

ما خویش ندانستیم، بیداری‌مان از خواب

گفتند که بیدارید ، گفتیـم که بیـداریم !

مــن راه تو را بستـه ، تو راه مــرا بستـه

امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریـم

حسین منزوی

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 15:17 توسط  | 
دلتنگ...
ما را در سایت دلتنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzaneh45 بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 22:05